"... نگاهها نیز همچون انسانها انواع گوناگونند..."
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۹۷
"... بردگی گذشته، بردگی آگاهانه بود که هم برده حس میکرد که برده شده و هم احساس میکرد که از کی و چگونه برده شده و هم خواجهای را که او را به بردگی کشانده میشناخت و هم از سرنوشت خودش که به اسارت قالبهای تحمیلی نظام بردگی کشانده شده آگاه بود. شلاقی را که بر گردهاش میخورد حس میکرد. اما بردهها- انسانها- آزاد شدهاند ولی ناخودآگاهانه از درون به بردگی کشانده شدهاند. گرچه «سرها»ی بردگان از قید بندگی «رها» شده اما «درون سرها» برده شده و میشود. این فاجعه است..."
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۱۷۱