گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

جشن عروسی

امروز شب جشن عروسیه

اونم چه عروسییی

عروسی زهرا و علی

به به

خوش بحال فرشته ها

امشب تو آسمون جشنه

جشنی ساده و بی ریا

جشنی که شاد بود و رویایی

کاش منم اونروز بودم

کاش ما هم چنین جشن های ساده و بی ریایی

به دور از چشم و هم چشمی داشتیم

حتی خودمونو نمیتونم کمی به این سادگی نزدیک کنیم

ولی سعی کنیم

اینم خوبه

تبریک میگم

و از خدا میخام به حق این شبای مبارک

جوونای خوبه سرزمینمو خوشبخت و عاقبت بخیر کنه

و هدایتمون کنه

الهی آمین

نظرات 1 + ارسال نظر
افراسیاب چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ب.ظ http://http://afrasiabjamaly.blogfa.com/

سلام چی بگم
ی خروار فیش جمع کردمحوصله نوشتن ندارم
ای گفتی کاش یکی پیدا میشد نمیدونم مثل حاتم طایی یا بابانوئل ی پولی به ما میداد ازدواج می کردیم
ولی افسوس
در این سرای بی کسی به در راه مانده نان هم نمیدند

بخشش هم افسانه شد

اره دیگه
درد هم ه اینه
انشالله درست میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد