گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

انگار قسمت نبود

انگار قسمت نبود

انگار خدا ما را برای هم نخواست

انگار عشق مال من و تو نبود

انگار دنیا هنوز هم سخت می گیرد

خدا گفت صبر کن 

تحمل کن

باشه خداجون

من تسلیم توام

اشک میریزم

اشک ریختن جرم نیست

شاید اشکهایم دلم را آرام کند

شاید

شاید

بهرحال باید زندگی کرد

باید پیش رفت

دنیا محل سختی است

و ما باید محکم باشیم

باید خاطره حضور هم

خاطره یاد همدیگر را در ذهنمان مدفون کنیم

شاید خدا ما را ببخشد

شاید


نظرات 3 + ارسال نظر
همیار بلاگ اسکای جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:10 ب.ظ http://blogchi.ir

سلام دوست عزیز

اگر مایل به فعال و استفاده از امکانات جدید بلاگ اسکای هستید با ما همراه باشید.
نظرسنجی، ابر برچسب ها، لایک مطالب، نمایش نظرات در ادامه مطالب، امتیاز دهی به نظرات و ...
سفارش تغییر و ویرایش قالب های بلاگ اسکای نیز پذیرفته می شود.
منتظر حضورتان هستیم.

همیار بلاگ اسکای

افسانه جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:05 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

بـــه "تدبیرش" اعتماد کـــــن..

بـــه "حـکمتش" دل بســـپار...

بـــه او "تـوکــــــــــــل" کـــــن...

و ...

بـــه سمت او "قدمـے بردار".

ممنون

hesam شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:31 ب.ظ http://kanoun2.blogfa.com

سلام خیلی شعر قشنگی بود
امید وارم یه سری بهم بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد