بسمه تعالي          

                              قلمهاي پاك وناپاك

برهیچ خردمندی در طول تاریخ زندگی بشرارزش قلم و نگارش پوشیده نبود واکنون نیز نزد مردان با دانش و بینش ، قلم های پاک دراوج حرمت وعزت است .در حقیقت قلم های ارزنده پاسدار پندار گذشتگان و بیانگر کردار و رفتار آنان و نماینگر چهره های گوناگون و جام جهان نمائی است که رویدادهای بشررا بر صفحه تاریخ مجسم می سازد که پیش از ما صحنه گیتی را میدان تاخت و تاز آرمان هایی سیاسی و یا جلوه گاه فکری و معنوی خود قرار داده اند . قلم های ارزشمند مانند رهنمایان راستین است که با اشارت و حرکت موزون و مناسب راه امن و سعادت و خوشی را نشان داده و خطر های قطعی و احتمالی را هم مشخص می سازد ویا چون سفیری است که فاصله های زمانی و مکانی برای نسل های متمادی بشر پیام هایی از گذشتگان به ارمغان دارد و خاطرهای آنرا دردل ها زنده و جاوید نگه می دارد.

ولی ارزش و قیمت هر قلم و نوشتار به قدر پاکی و دقت و ریزه کاری های آنست هر گاه قلم یک نویسنده توأم با عدالت وحق نویسی وواقع اندیشی باشد ودر متن حقایق به جریان بیافتدتأثیر آن در اصلاح جامعه بیشتر و دوام وثباتش زیادتر خواهد بود .

به عکس قلم هاییکه برخلاف مسیر عدالت و حقیقت به جریان افتد وصفحات تاریخ را با این روش رنگین سازد همانند نیش های زهر آکین است که برجسم وجان جامعه فرو می رود و آن را مسموم نموده وتدریجاً به نابودی می کشاند وافکار مردم را به انحراف کشانده واز سعادت وتکامل باز می دارد و اثر نامطلوب آن بسا از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و ملتی را از حقایق تاریخی و کمال واقعی باز می دارد .

با توجه به مطالب یاد شده بزرگترین مسئولیت و مهمترین رسالت آنان بیانگری حقایق و رهنمون بودن به واقعیت های اصیل وزدودن جهل و نادانی از جامعه است وروش صحیح پرورش و نگرش را نشان دادن است . چنین قلم هایی دارای حرمت و شایسته سوگند به آن و مصداق ( ن والقلم و مایسطرون ) است وبرخون شهیدان ورزمندگان در راه خدا برتری دارد .

متأسفانه نویسندگی در عصر ما از مسیر اصلی خارج و عاجز از انجام رسالت خود گردیده و مانند بسیاری از موضوعات ، چون مدهای بی قید وشرط ، دچار انحراف شده و همگام با فساد اجتماعی وبا سرعت بر ابعاد خود می افزاید و جنبه تجاری و افسادی آن بر مزایای دیگر پیشی گرفته است ومسئولیت و رسالت نویسندگی فراموش می گردد.    

این دسته از نویسندگان کاری به حقایق نویسی ندارند وبه فکر تربیت های عالی انسانی وبالا بردن فرهنگ اسلامی نیستند بلکه آنان سوداگران وبازرگانانی هستند که با مهارت خاصی کاغذ های الوان وجالب را به صورت کتاب یا سایر ابزار های اطلاع رسانی به بازار عرضه میدارند ودرشکل ورنگ ومحتوی وریزه کاری ها همان نکات واصول  رعایت می کنند که سود بیشتری داشته باشد نه نفع معنوی ونه حقیقت گویی وبیان واقعیت ها وبه تعبیر دیگر سعی وکوشش این دسته از قلم بدستان جلب رضای مردم است نه خشنودی خدا ووجدان  نویسنده خوش ذوقی با صرف ماه ها و هفته ها وقت با عبارت جالب وجذاب وپرزوق وبرق کتاب و یا مقاله ای را در دسترس مردم قرار می دهد ویک اسم زیبای اسلامی هم برای آن انتخاب می کند و موسسه ویا دستگاهی که نیز بر پایه سود جوئی و عوام فریبی استوار می باشد برای مصرف کردن آن دست به تبلیغات وسیعی می زند اما در واقع باید بدانیم که قلم حافظ علوم و دانش ها ، پاسدار افکار اندیشمندان ، حلقه اتصال فکری عالمان و پل ارتباطی گذشته و آینده بشر است وحتی ارتباط آسمان و زمین نیز از طریق لوح و قلم حاصل شده است قلم رازدار بشر و خزانه دار علوم و جمع آوری کننده تجربیات قرون و اعصار است و اگر قرآن به آن سوگند یاد می کند به همین دلیل است    رسالت قلم از دیدگاه  امام خمینی (ره)                          قلمی فایده دارد که بیدارگر توده های مردم باشد . شهدا را قلم ها می سازند و قلم ها هستند که شهید پرورند .دماء شهدا اگر چه بسیار ارزشمند و سازنده است ، لکن قلم ها بیشتر می توانند سازنده باشند .  قلم ، خودش یکی از اسلحه هاست ؛ این قلم باید دست اشخاص صالح ، ودست افاضل باشد.     اشخاصی که قلم در دستشان است متوجه باشند که قلم آن ها، زبان آن ها ، در حضور خداست .یا مقاله ای را در دسترس مردم قرار می دهد ویک اسم زیبای اسلامی هم برای آن انتخاب می کند و موسسه ویا دستگاهی که نیز بر پایه سود جوئی و عوام فریبی استوار می باشد برای مصرف کردن آن دست به تبلیغات وسیعی می زند اما در واقع باید بدانیم که قلم حافظ علوم و دانش ها ، پاسدار افکار اندیشمندان ، حلقه اتصال فکری عالمان و پل ارتباطی گذشته و آینده بشر است وحتی ارتباط آسمان و زمین نیز از طریق لوح و قلم حاصل شده است قلم رازدار بشر و خزانه دار علوم و جمع آوری کننده تجربیات قرون و اعصار است و اگر قرآن به آن سوگند یاد می کند به همین دلیل است .

گرداورنده: جاويد

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۰ساعت 15:17  توسط جاوید  | 

جوانان چه می خواهند

جوانان به لحاظ داشتن فطرت پاک و آلوده نبودن به امیال دنیوی در پذیرفتن حق آماده تر از سایر اقشار جامعه هستند ، ما اگر زبان جوانان را بفهمیم و باشیوه های درست با آنها برخورد نماییم قطعاً حق پذیری و در مسیر تربیت درست قرار خواهند گرفت . جوانان به دلیل شخصیت پیچیده و احساسات لطیفی که دارند از شرایط  ویژه ای برخوردارمی باشند بنابراین مربیان و مسئولین محترم باید جوانان را به خوبی شناسایی کرده و با  خواسته های فراوان آنان که معمولاً با خواسته های دیگران تفاوت دارند آشنا شده و به آنان احترام قائل شوند باید به دنیای پر رمز و راز جوانان راه یافته و با آنان همدرد و همدل شده و به آنها مهر ورزیده شود . جوانان یکی از قدرتمند ترین و آماده ترین اقشار جامعه اسلامی ما را تشکیل داده و از خلاقیت ها و استعدادهای بالایی برخوردارند به همین جهت مشارکت جوانان در بحث توسعه سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و محور قراردادن آنها در این امر از اهمیت ویژه ای برخوردار است . ما معتقدیم توسعه ی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی بدون حضور و مشارکت فراگیر جوانان امکان پذیر نیست . در یک کلام جامعه ی موفق، پیشرفته و توسعه یافته با حضور جدی ، صادقانه، دلسوزانه و خالصانه جوانان امکان پذیر است .

نباید مشکلات روحی ، روانی و اجتماعی جوانان بصورت مسکٌنی و مقطعی حل شود .

باید الگوهای سازنده و راه حل های مناسب و ایجاد امیدواری با بحران روحی و روانی واسترس جوانان مقابله کرد واین هم با استعدادهای بالقوه ی آنها بروزوظهور پیدامی کند . مشکلات اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و غرایز جنسی جوانان باید بصورت معقول برطرف شود .

مشکلات فرهنگی و اجتماعی :

بدون شک اخلاق و رفتار که بر جامعه حاکم است بر روح و روان افراد آن جامعه مخصوصاً بر قشر جوان اثر می گذارد ، وقتی جامعه از نظر فرهنگی و ساختارهای اجتماعی دچار تزلزل و پریشانی گردد آحاد آن جامعه هم تحت تاثیر قرار می گیرند فرهنگ یک ملت بیانگر تمدن و تعادل آن ملت است توجه به فرهنگ صحیح و تمدن پیشرو می تواند در پیشرفت افراد جامعه اثر چشم گیر بگذارد .

 

 

مشکلات اقتصادی

اقتصاد با زندگی انسان ارتباط  تنگاتنگ  دارد  اقتصاد گرچه به تنهایی هدف   محسوب   نمی گردد . ولیکن بر تمام عوامل اثر گذار دیگر اثر گذار مستقیم داشته و آنها را تحت تأثیر قرار می دهد . وقتی که وضع جامعه از نظر اقتصادی وخیم شود راههای پیشرفت طبیعتاً مسدود     می شود . در خانواده هایی که از نظر اقتصادی با مشکل مواجه هستند مشکلاتی بروز می کند که مهار آنها نیاز به دقت و وقت بسیار ی است . درصد قابل توجهی از بزهکاری و انحرافات جوانان از ناحیه مشکلات اقتصادی است . اگر دولت بتواند برای جوانان اشتغال صحیح ایجاد نماید جوانان از نگرانی و استرس و بزهکاری و موارد متعدد دیگر نجات پیدا خواهد کرد .

مشکلات جوانان امروز و بحران جنسی

جای این پرسش است که آیا در برابر طبیعت و غریزه چه رفتاری داشته باشیم ؟ آیا طبیعت حاضر است  بخاطر اینکه وضع زندگی ما در دنیای امروز اجازه نمی دهد که برای مثال در شانزده سالگی ازدواج کنیم  ، دوران بلوغ را به تاخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشده ایم ، غریزه جنسی دست از سر ما بر دارد ؟ آیا جوانان حاضرند یک دوره رهبانیت موقّت را طی کنند و خود را سخت تحت فشار و ریاضت قرار دهند تا زمانی که امکانات ازدواج دائم پیدا شود ؟ فرضاً جوانی حاضر گردد رهبانیت موقت را بپذیرد ، آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانی سهمگین و خطرناکی که در اثر ممانعت از اعمال غریزه جنسی پیدا می شود . و روان کاوی امروز از روی آنها پرده برداشته است ، صرف نظر کنند ؟ دو راه بیشتر باقی نمی ماند : نخست اینکه جوانان را به حال خود رها کنیم و هیچ واکنشی از خود نشان ندهیم . به یک پسر اجازه دهیم از صدها دختر کام برگیرد . و به یک دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد . و چندین بار سقط جنین کند ؛ یعنی عملاً کمونیسم جنسی را بپذیریم و چون به پسر و دختر (بطور مساوی ) اجازه   داده ایم ، روح اعلامیه حقوق بشر را به اجرا گذاشته ایم زیرا روح اعلامیه حقوق بشر ، از نظر بسیاری کوته فکران ، این است که زن و مرد ، اگر بناست سقوط کنند ، دوش به دوش یکدیگر و بازو به بازوی هم و در نهایت ( بطور مساوی سقوط کنند ) آیا این چنین دختران و پسرانی با چنین روابط غیر مشروع فراوان و بی شمار در دوران تحصیل پس از ازدواج دائم ، مرد زندگی و زن خانواده خواهند بود .

راه دوم ازدواج موقت است که در درجه اول ، زن را محدود می کند تا در آن واحد زن دو نفر نباشد . بدیهی است که محدود شدن زن ، مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه و ناخواه هست . وقتی که هر زنی به مرد معینی اختصاص پیدا کند ، قهراً هر مرد هم به زن معینی اختصاص پیدا می کند مگر آنکه تعداد یک جنس بیشتر باشد .

بدین ترتیب پسر و دختر دوران تحصیل خود را می گذرانند بدن آنکه رهبانیت موقت و عوارض آن را تحمل کرده باشند و بدون آنکه در ورطه کمونیسم جنسی افتاده باشد .

 

پیام جوانان

1- جوانان از تحقیر شدن متنفرند0

2- جوانان دارای روحیه شجاعت و غیرتند 0

3- جوانان دارای حس کنجکاوی و نیرومندی هستند 0

4 جوانان دارای علایق و سلیقه ها وگرایشات و خواسته های گوناگون پیچیده هستند .

5- جوانان آرمان خواه و اصولگرا هستند .

6- جوانان حرفی را به راحتی قبول نمی کنند .

7- جوانان غالباً بی قرار و نا آرام و دوست دارند اطرافیان با آنها هماهنگ شوند .

8- جوانان غالباً ورزش و تفریحات سالم می خواهند .

9- جوانان می خواهند سیاستمداران با آنها روراست باشند .

10- جوانان دین گریز نیستند ریا گریزند .

11-جوانان از ظلم بی عدالتی رنج می برند .

12- حقوق جوانان در قانون اساسی شفاف باشد.

گرداورنده:جاويد

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۰ساعت 12:23  توسط جاوید  | 

علی علیه السّلام فرمود: منم فرزند صفا.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر سدرة المنتهی .
علی علیه السّلام فرمود: منم فخر کننده به پرچم داری .
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر کسیکه به مقام قرب پروردگار به قدر دُو کمال نزدیک است .
علی علیه السّلام فرمود: منم فرزند زنهای با عفّت .
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر زنهای شایسته.
علی علیه السّلام فرمود: منم کسیکه جبرئیل خدمتگزار من است .
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم آنکه راحیل در آسمان خطبه ازدواج مرا خواند و دسته دسته فرشتگان خدمتگزار من بودند .
علی علیه السّلام فرمود: منم صالح مؤمنین .
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر خاتم پیغمبران.
علی علیه السّلام فرمود: منم شیر غرّندۀ درّنده در جنگها.
فاطمه علیه السّلام فرمود: منم دختر کسی که خدا به سبب او گناهان را می آمرزد.
علی علیه السّلام فرمود: من اختیار کردۀ خدای بخشنده ام.
فاطمه علیها السّلام فرمود: من اختیار کرده شدۀ زنانم.
علی علیه السّلام فرمود: من کسی هستم که خدا نام مرا از نام خود شکافته، اوست عالی و منم علی .
فاطمه علیها السّلام فرمود: من نیز چینیم ، اوست فاطر و منم فاطمه.
علی علیه السّلام فرمود: منم حیات عارفان.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم کشتی نجات راغبان.
علی علیه السّلام فرمود: منم حامیم های قرآن .
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر طاسین های قرآن.
علی علیه السّلام فرمود: منم آن نسیمی که خدا آنرا حفظ نمود.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم آن کسی که نهرهای شراب طهور و عسل در بهشت از من است .
علی علیه السّلام فرمود: علم من علم پیغمبران است.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر آقای همه پیغمبران از اولین و آخرین.
علی علیه السّلام فرمود: من پس از پیغمبر بهترین همۀ خلقم.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم آن نیکوی نیکوکارنیکی کننده.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم به فاطمه علیها السّلام فرمود: که با علی سخن مگوی که او صاحب دلیل و برهان است.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم دختر کسی که قرآن بر او نازل شده.
پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: او یعنی علی علیه السّلام صاحب شفاعت است در روز قیامت.
فاطمه علیها السّلام فرمود: منم خاتون روز قیامت.
پس فاطمه علیها السّلام فرمود: ای رسول خدا از پسرعمویت علی حمایت مکن مرا با او واگذار.
علی علیه السّلام فرمود: ای فاطمه من از محمّد صلی الله علیه و اله و سلم به منزلۀ بندهای مفاصل او و اختیار شدۀ اویم.
فاطمه علیها السّلام فرمود: من گوشت و خون اویم.
علی علیه السّلام فرمود: منم ولیّ رستگاری.
فاطمه علیها السّلام فرمود: من سبب آرامش و سکونم.
علی علیه السّلام فرمود: من روشنی دهندۀ مردمانم.
فاطمه علیها السّلام فرمود: من فاطمۀ زهرایم.
پس پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: ای فاطمه علیها السّلام برخیز و پسر عمویت را ببوس، اینک جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل با چهار هزار فرشته از علی علیه السّلام حمایت می کنند و با علی علیه السّلام هستند و این برادر من راحیل است با روائیل و چهار هزار فرشته نگاه می کنند.
راوی گفت : پس فاطمه علیها السّلام برخواست و در مقابل پیغمبر سر علی ابن ابی طالب را بوسید و رفت .1



ای جلوه تو شکوه طاها *** مفهوم قمر، اذا تلاها
مضمون چهل حرای خلوت *** معصوم نخست در شهادت
شولای پیمبریت اگر نیست *** پس جلوۀ وحی خانه است چیست؟
مشغول تو حق به مدح خوانی *** جبرئیل امین به سایبانی
اوصاف تو را چگونه خوانم؟ *** من اَلْکَنم این نمی توانم
هر چند که نی شکر بریزد *** در مدح تو کلک، پر بریزد
ای نور خدای، نور عینت *** شور از تو و شیوه از حسینت
وقتی که نفاق آتش افروخت *** از خانه در و تو را جگر سوخت
بین تو و درچه گفتگو بود؟ *** چشمان علی دگر نیاسود.2

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۰ساعت 11:56  توسط جاوید  | 

       

اینجا قفس با آسمان فرقی ندارد

 امروزوفردا بیگمان فرقی  ندارد

 وقتی غروری نیست تا آتش بگیرد

خاموش یا آتشفشان  فرقی  ندارد

وقتیکه  این  کشتی ندارد  ناخدائی

بی بادبان  با  بادبان  فرقی  ندارد

درذهن مردم یاسمن با شاخه زیباست

 هیزم شکن  با  باغبان  فرقی  ندارد

وقتی  برای مرده  بودن زنده  هستیم

گهواره  با تابوتمان  فرقی   ندارد

وقتي حقيقت كام مردم تلخ باشد

(جاويد)بگويد اينكه حق فرقي ندارد

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۰ساعت 12:54  توسط جاوید  | 

             بدترشد

هرچه كردم نشدم ازتو جدا بدتر شد

گفته بودم بزنم  قيد تو را  بدتر شد

خواستم   اين  بار  موقر     باشم

وبه جاي(تو)بگويم كه(شما)بدترشد

اسمان وقت قرار من  تو ابري  بود

تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد

چاره دارو دوانيست كه حال بد من

بي تو با خوردن دارو دوا بدترشد

گفته بودي نزنم حرف دلم را به كسي

زده ام حرف دلم را به خدا  بدتر شد

روي فرش دل من جوهري از عشق تو ريخت

امدم  پاك  كنم  عشق تورا بدتر شد

(جاويدا) لاف  نگو عاشق  مستانه شدي

 ني  عاشق  زدي  و ناي نوا بدتر  شد

+ نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 20:6  توسط جاوید  | 

               چشمه وگل

چشمه جاري شد زسنگي لابه لاي كوهسار

تا رسد نهري شود بحري ز لاي  شاخسار

درميان سنگها  گل،  تشنه  اهي   مي كشيد

انتظار شبنمي  يا  قطره  باراني   نويد

چشمه  با شادابي  و با نغمه هاي  دلنشين

مي خزيد از لابلاي سنگهاي  خوش نشين

ناگهان يكدم رسيدش بر گل پژمرده حال

بردلش اهي كشيد و گفته اي  بيچاره  فال

حق خلقت چون نباشد گل شود خشكيده ناي

درميان بوته وخس گل چرا باشد  گداي

چشمه گفتا اي خداحق راچه راحت ميخورند

چون كسي را گل ندارد تشنه  پرپر مي كنند

بارالها  گل  هزاران  بهره  دارد  در زمن

شرط انصافش  نباشد بوته خاران در دمن

رحمت حق رازدنيا هر گياهان  مي خورند

پس چرادرمانده گلها غم زهجران مي خورند

كلك  عالم  غم  بگريدجاويدا  بر نا حقي

كي  ببيند جايگاهش  ظالم و ناحق  شقي

+ نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۰ساعت 20:2  توسط جاوید  |