گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

دوستت دارم

خیلی وقته دلم میخاد بگم دوستت دارم بگم دوستت دارم از تو چشمای من بخون که من تو رو دارم فقط تورو دارم بی تو کم میارم نبینم غم واشک و تو چشمات نبینم داره می لرزه دستات نبینم ترسو توی نفسات ببین دوستت دارم منم مثل تو با خودم تنهام منم خسته از تمومه دنیام  منم سخت می گذره همه شبام ببین دوست دارم ببین دوستت دارم دوست دارم وقتی که چشماتو می بندی با من به دردهای این دنیا می خندی اروم میشی بگی از غمو دل کندی بیا بهم بگیم دوستت دارم دوست دارم من اون چشمای قشنگتو دارم واست می خونم این آهنگتو هرچی می خوایی بگو از دل تنگه تو بیا بهم بگیم دوستت دارم  اره دوستت دارم

یا زهرا

امشب آسمان مدینه خون گریه می کند ابرهای سیاه بر روی شهر سایه انداخته در خانه محقر علی، فاطمه آرام رو به قبله ارامیده است صدای ارام و ضعیفی می گوید علی جان خودت غسلم بده و آرام وبی سرو صدا مرا به آغوش خاک بسپار و علی با چشمان غمگین و مردانه اش پرپر شدن آرام یاسش را نظاره می کند در آن گوشه ی خانه کودکان مظلومانه نشسته اند و آرام و قرار ندارند حسین با چشمان اشک آلود سر برروی بالین زینب گذاشته حسن و ام کلثوم در کنارش نشسته اند زهرا خوشحال است که به پیش پدر و خدای خویش میرود ولی از طرفی غمگین است که از همسر و فرزندانش جدا میکند آرام می گوید علی کودکان را به تو سپردم دیگر رمقی در جان نمانده آرام آرام صدای ملایک به گوش می رسد که به استقبال زهرا صف کشیده اند خنده ای بر لبان زهرا نقش می بندد و دنیا یتیم می شود . مادر می رود . کودکان بی قرارند علی آرام اشک می ریزد یا زهرااااااااااا

باران

خسته ام از دنیا از غم و شادی ها آسمان هم ابریست دل من هم ابری آفتاب قلبم پشت این ابراشده پنهان و محو ابر من پیشم بیا تا ببارد باران آفتاب قلبم آید از پشت ابر


جملات گوناگون شریعتی 2

"... نگاهها نیز همچون انسانها انواع گوناگونند..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۹۷

"... بردگی گذشته، بردگی آگاهانه بود که هم برده حس می‌کرد که برده شده و هم احساس می‌کرد که از کی و چگونه برده شده و هم خواجه‌ای را که او را به بردگی کشانده می‌شناخت و هم از سرنوشت خودش که به اسارت قالبهای تحمیلی نظام بردگی کشانده شده آگاه بود. شلاقی را که بر گرده‌اش می‌خورد حس می‌کرد. اما برده‌ها- انسان‌ها- آزاد شده‌اند ولی ناخودآگاهانه از درون به بردگی کشانده شده‌اند. گرچه «سرها»ی بردگان از قید بندگی «رها» شده اما «درون سرها» برده شده و می‌شود. این فاجعه است..."


مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود / ص ۱۷۱

جملات گوناگون شریعتی 1

"... نگاههایی نیز هست که اشیا را و اشخاص را به گونه‌ای می‌بیند که برای ما قابل تصور نیست، نمی‌توانیم حدس بزنیم که مثلاً سر در یک معبد، یا رنگ سرخ، یا سیاه، یا مثلاً یک مناره بلند یا بهت خاموش و گرفته یک غروب را چگونه می‌بیند، اینها غالباً از آنچه می‌بینند کمتر حکایت می‌کنند زیرا دیگران از آن چیزی دستگیرشان نمی‌شود و برایشان همواره به صورت معمایی شگفت باقی می‌ماند و آنان را یا به اشتباه، یا شعر، یا مبالغه و و و... متهم می‌کنند..."

مجموعه آثار۲۵ / انسان بی خود / ص ۳۹۷

انتظار

وقتی که منتظری خیلی باید صبور باشی. اخه درد انتظار درمانش صبوریه. سخته عاشقه یکی باشه اما نتونی ببینیش و منتظر باشی بیاد ولی این درده کمیه در مقابل دردای دیگه دنیا چون درمانش که صبره دسته خودته وای به روزی که درمونت دست دیگران باشه اونوقت شاید سخت باشه البته همیشه نه ولی اون موقع باید بری سراغشون تا بلکه دردت التیام بگیره . ای خدا تو هر دردی بدی درمانشم میدی خدا جون هممونو کمک کن مابی تو هیچیم . انشالله همه منتظرا به منظورشون برسن الهی آمین

سال نو مبارک

باز هم ماهها روزها ساعت ها دقیقه ها لحظه ها گذشتند و یک سال گذشت سال 90 هم تموم شد با همه خوشیها غمها غصه ها . با اینکه برا من سال غمگینی بود ولی تو انتهاش به سفر زیبایی رفتم و با کسی آشنا شدم که امیدوارم همون باشه . به هرحال سر سفره هفت سین برا سلامتی و خوشبختی همه دعا کردم از خدا برا همه سعادت و شادکامی خواستم و خلاصه اینکه گفتم خدا بهترین رو به همه بده و کمک کن بهترین باشیم سال نووووووووووووووو همه مبارک