اگر توجه بكنيد وقتي در شبكه هاي سراسري صدا و سيما كارشناس پزشكي و.... به عنوان مهمان مي آيد و صحبت مي كند اغلب لهجه دارد. لهجه يزدي اصفهاني گيلكي و..... درصد عمده شان هم لهجه ي تركي دارند. اما چند فيلم يا سريال ايراني به خاطر داريد كه در آن پزشك به لهجه ي تركي صحبت كند؟ من فقط فيلم "يك حبه قند" را به خاطر دارم كه دكترش لهجه ي يزدي داشت. آن دكتر هم همچين دكتر باكلاس تيپيكال كه اغلب در ذهن داريم نبود!
در سريال "سال هاي مشروطه" كاراكتر هاي منفي كه از تبريز بودند (يا براي مدت كوتاهي گذارشان به تبريز افتاده بود) لهجه داشتند اما "ريحان" دختر مبارز باكلاس و زيبا كه همه ي عمرش در محله هاي تبريز گذرانده بود -آن هم در دوراني كه حتي راديو هم نبود -با لهجه ي استاندارد گوينده هاي تهران در قرن بيست و يكم صحبت مي كرد! من از ۱۷ سالگي از تبريز آمده ام و از بچگي هم تلويزيون نگاه كرده ام اما كاملا لهجه دارم چه طور ريحان لهجه نداشت؟! اگر بنا بود كه بيننده تصور كند كه ريحان به تركي صحبت مي كند و دوبلور حرفش را ترجمه مي كند پس لهجه ي تركي بقيه ي كاراكترها چه صيغه اي بود؟! اين البته اختصاص به سريال سال هاي مشروطه ندارد. يك روند كلي است.
من فكر نمي كنم توطئه اي و سو نيتي در كار باشد. كارگردان فكر مي كند بيننده ها به اين طريق راحت تر مي پذيرند چون هميشه در تلويزيون وسينما اين گونه ديده اند و شنيده اند. ديده اند كه آلن دولن بيايد و با صداي زيبا و با كلاس دوبلور به لهجه ي استاندارد تهراني صحبت كند. (بگذريم كه دوبلور او آقاي خسرو خسروشاهي است و خسرو شاه هم كه نزديك تبريز است!) ذهن بينندگان اين جوري عادت كرده و كارگردان نمي خواهد ريسك عوض كردن اين ذهنيت را به جان بخرد.
در سال هاي اخير يك حركت خوب راه افتاده و آن اهميت دادن به دكلمه به زبان تركي است. مثلا اين مورد را ببينيد. اگر اين حركت ادامه يابد ديگه اين ذهنيت هم ازكمرنگ مي شود.
من يك پيشنهاد ديگر دارم. هرچند در بين خوانندگان مستمر اين وبلاگ در حال حاضر گمان نمي كنم كسي شرايط و امكانات عملي كردن آن را داشته باشد اما اين پيشنهاد را منتشر مي كنم باشد برخي از شمادر آينده آن را عملي كنيد و يا به آشنايي كه امكان و علاقه ي عملي كردن را داشته باشد اين پيشنهاد را منتقل نماييد.
پيشنهاد من اين است: يك سرمايه دار علاقه مند به مسايل هويتي بودجه اي براي تهيه ي دو سه فيلم در سال اختصاص دهد. در اين فيلم ها خانواده ي معمولي را نشان دهند با مسايل معمولي خانواده ي معمولي ايراني. اين خانواده ي معمولي گذارش هم به پزشك مي افتد. يك پزشك باكلاس تيپيكال نشان دهند كه با لهجه ي تركي صحبت مي كند. در فيلم ها يك مهندس هم باشد كه به لهجه ي تركي حرف مي زند و.....اگر فيلم خوش ساخت و مردمي باشد سرمايه گذاري پرسودي خواهد بود. با اين گرايش به هويت طلبي كه شاهد آن هستيم اين فيلم ها خريدار خواهند داشت. ذهن سرمايه گذار اين فرصت را از دست نمي دهد. لازم نيست مسايل جنجالي در فيلم ها مطرح شود يا سور رئال و.... باشد. فيلم و سريال هاي ساده ي خانوادگي با مضمون هاي روزمره براي اين منظور ايده آل هستند. كسي هم نمي تواندبه آنها خرده بگيرد. مجوز نشر و.... راحت مي گيرد اگر مسئله ي جنجالي نداشته باشد. يادتان هست سالها پيش يك سريال خيلي معمولي بود به نام "آرايشگاه زيبا". يادتان هست چه طور اغلب جامعه از افراد روشنفكر گرفته تا سنتي با اين سريال ارتباط برقرار مي كردند. همچين سريالي با حال و هواي جامعه ي امروز ايران مد نظرم هست كه در آن چند دكتر و مهندس و.... هم باشند كه به لهجه ي تركي صحبت كنند . واقعيت جامعه ي تهران هم همين هست. بازتاب آن در يك فيلم نمي تواند نامانوس به نظر آيد. مطمئنم خريدار خواهدداشت و سرمايه را با سود مناسب بازخواهد گرداند.
يك نكته ي مهم اين كه در اين فيلم ها قرار نيست كه "انتقام گرفته شود" و كاراكتر هاي سطح پايين لهجه ي ديگر داشته باشند و تحقير شوند! جواب بدي مقابله به مثل و بدي نيست. جواب تحقير احساس حقارت و همداستاني با فرد تحقير كننده هم نيست. جواب بدي و تحقير -برخلاف آن چه برخي توصيه مي كنند- خوبي و محبت به منظور شرمنده كردن طرف هم نيست. باور كنيد نه تنها شرمنده نمي شود پر رو تر هم مي شود! جواب بدي و تحقير ابتكار عمل داشتن است. من اينجا يك نمونه را بيان كردم. شما اگر در مورد اين پيشنهاد من نظري داريد بفرماييد. اگر هم پيشنها د ديگري داريد بفرماييد. شايد در بحث ها ايده هاي بهتري متولد شوند.
پی نوشت: الان یادم افتاد! طبیب در قهوه ی تلخ هم لهجه ی ترکی داشت. با نمک بود. من از سریال های مهران مدیری خوشم می آید. توهین قومی نمی کند! هرچند هستند کسانی که از منظر هویت طلبی به سریال قهوه ی تلخ هم خرده گرفتند. اما به نظر من یک مقدار حساسیت بیجا بود. اگر زیادی حساسیت نشان دهیم کارگردان ها کلا لهجه ی ما را حذف می کنند. این زیانش بیشتر است از منفعت آن است. گوش شهروندان باید در رسانه ها هم به لهجه ما عادت کند تا به حضور این لهجه در جامعه آگاه باشد. ناآگاهی عمومی نسبت به وجود یک لهجه با خرده فرهنگ در جامعه کار آن را سخت میکند. مثال می زنم: اگر با لهجه نا آشنا باشند و زنگ بزنند به یک داروخانه و داروساز با آن لهجه با آنها صحبت کند چون به لهجه عادت ندارند و آن را عجیب می پندارند به حرف های داروساز اعتماد لازم را نمی کنند.
این در یکی از کشورهای پیشرفته امتحان شده. افراد به طور ناخودآگاه حرف متخصصی که لهجه ی ناآشنا داشت را نمی پذیرفتند. به خصوص اگر پای تلفن بود و چهره ی او را نمی دیدند. لهجه ی قومیت های مختلف باید در فیلم ها و سریال ها منعکس شود تا مردم از جای جای ایران به لهجه ی همدیگر اخت پیدا کنند و آن را غریب و نا آشنا نیابند.