گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

عید آمد و عید آمد

روزهای بلند و شبهای کوتاه و زیبای رمضان گذشتند و باز هم عید بازگشت به  فطرت خویشتن فرا رسید.

میدانی صد حیف که ماه رمضان ماه رحمت و برکت رفت صد حیف بدا به حال آنانکه از این ماه بهره نبرده باشن ولی صد شکر که این عید آمد تا خدا به بندگان خویش عیدی یه ماه عبودیت و بندگی را هدیه دهد 

انشالله همه ما از خداوند عیدی های خوبی بگیریم

عید فطر مبارک

آذربایجان تسلیت

باز هم زمین لرزید

بازهم زمین از ترس لرزید

آهای زمین ترسوووووووووووووووووو

چرا زیر پای کودکان مظلوم لرزیدی

آخه چرا

هرکسی سنگ خود را به سینه می زند

یکی کم کاری میکند 

دیگری اونقد کمک میکند ولی به چشم نمی آید

یکی این را به گردن گناهان می اندازد

ولی بی گناهترین موجودات از دنیا می روند

راست می گویم در زلزله 

از همه بیشتر زن و کودک می میرد

چون مادر فداکاره به سوی کوکش می شتابد تا اورا نجات دهد

پس زلزله خوبان را میبرد

و ما می مانیم و غم

ولی غم فایده ندارد

رفتگان رفتن

زندگان را دریابیم

آذربایجان سرزمین مادریم

تسلیت

تسلیت

نسلیت

خاطره های زیبا

ما آدما گاهی زنده ایم فقط با یه خاطره..

چقد خوبه آدم زنده باشه

جریان داشته باشه 

حتی اگه بهانه و دلیلش یه خاطره باشه

خاطره با تو بودن

لحظات شیرینی که برات مثل رویا میمونه

برمیگردی مرورش میکنی باور نمیکنی که اینا واقعیت بوده

اره همش خواب بود

خواب شیرین با تو بودن

خیلی خوبه

خاطره های زیبا 


فک میکنی

فک می کنی چرا پیشت نیومد؟!!

فک میکنی گاهی تصمیم میگیری تو پیشش بروی

هااااان

اصلا تو فکر داری؟!

اگر داشتی اصلا به او فکر نمی کردی

حیف از تو

حیف از احساسات تو

راحت تو را به بازی گرفت

راحت

و تو هم کودکانه با او بازی کردی

بی آنکه بدانی عروسکی که او به تو داد  از کودکی دیگر دزدیده بود

حیف از دلت که عاشق عروسکش شدی

و در پی اش گریه کردی

گریه و گریه..

به خانه که آمدی مادر گفت چرا گریه 

چشمانت را گریان نبینم

تو رو به مغازه عروسک فروشی برد

و تو یکی را انتخاب کردی

مادر گفت دخترم تو نازی تو عزیز دل منی

از غریبه نخواه به خودم بگو

و تو شادان عروسکت را بغل کردی

و آرام صورتش را بوسیدی

زندگی همینه

صبر 

صبر

صبر


دنیای مجازی

حس میکنم خیلی تو دنیای مجازی بعضی وقتا غرق میشم

هر موقع خسته میشم میام اینجا برا رفع خستگی و هواخوری

میگن خوب نیست

ولی آدم از هرچی مضرره خوشش میاد

به هرحال جوونی ما هم تو این دنیا گذشت

کتابخونه، تفریح، سرگرمی مون شده مجازی

یاد بچگی بخیر که با هم بازی می کردیم

حالا شدیم 

آدم آهنی

با کلیک و تایپ به هم میگیم دوستت داریم

عجیبه 

سردرگم کننده است

ولی دیگه این واقعیت زندگی های ما

فقط یادمون باشه که غرق نشیم

وزندگی مون جریان داشته باشه

جریان