گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

سلام

سلام خیلی وقته وبلاگمو به روز نکردم نمی دونم شاید وقتشو نداشتم ولی اینا بهونه است اگه دقت کنم اون قدر تو روز وقت هدر می دم که می تونستم به جاش اینجا بیام واز دلتنگی هام شادی هام و خستگی هام بنویسم

این خیلی خوبه آدم بتونه حرف دلشو بگه وبا دوستاش درد و دل کنه ... تمام ذهنم پر از فرمول ها و روابط شده که هرکدوم یه دنیایی هستن که ما در عرض 3ماه می خواییم باهاشون آشنا بشیم ای کاش می شد  عمیقتربخونیمشون و موشکافانه تر درکشون کنیم ولی حیف که وقت کمه و ذهنم ناقص وباید خوند و تو یه برگه به یه سری سوال پاسخ داد اون وقت استرسمی کشی که چند میشی ؟ پاس میشی؟ سر امتحان تمرکز داری یا نه؟ به هر حال باید سر کرد اینه رسم روزگار ....