گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

یلدای ظهور؟!!

بازم یلدا اومد

این دفعه خیلی پر سروصدا

با زمزمه های آخر دنیا و این حرفها

من که باورش ندارم

چون از این حرفا زیاده

نمیدونم بدم نمیاد دنیا تموم شه

آخه این دنیا قانونش همینه

باید تموم شه

بریم پی کار خودمون

جای موقت که باشی حس راحتی نداری

مثل خودم که الان دانشجوم شهر دیگه

ولی میدونم بودنم اونجا موقتیه

پس خیلی دلبستش نیستم

ولی میخام زود بیام خونه

این دنیا هم اینه

ولی مهم اینکه که با کوله بار پر از کارای خوب از این دنیا بریم

والا مردن کاری نداری

ای خدا

کوله بارم ضعیفه خودمم میدونم

نمیدونم تا کی زندم ولی ازت میخام

کمکم کنی تا یکم کوله بارم خوب شه

یلداتون مبارک

یه دقیقه بیشتر زندگی کنیم 

ولی درست زندگی کنیم این مهمه

نه اینکه صدسال زنده باشی و بی فایده

انشالله 

ظهورش را ببنیم

و سربازش باشیم


بی احساسی

وقتی احساستو به یکی از دست بدی خیلی برات سخته

یکی که یه روزی عاشقش بودی قلبت براش می تپید

ولی الان دیگه هیچی 

یه آدم عادی شده برات

خیلی بده بی احساس بودن به کسی که حالا اون بدتر از تو عاشق شده

نمیدونی چیکار کنی با این بی احساسی که سراغت اومده

فقط میگی توکل بخدا