گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

شفا

این چند مدت سرم شلوغ بود

مشغول پرستاری از مادرم هستم

مریضی و درد خیلی سخته

همه برا خود مریض و هم اطرافیان

ولی بودن دیگران در کنار آدم و اظهار همدردیشون باعث افزایش محبت میشه و کم لطفی و بی تفاوتی بعضیها ذات پنهانی اوناهارو برا آدم آشکار میکنه

خدایا همه مریضا رو زود زود شفاشون بده

آمین یا رب العالمین

نظرات 2 + ارسال نظر
ش چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ق.ظ

امن یجیب المظر اذا دعاه و یکشف السوء
انشالله حال مادر هر چه زودتر خوب بشه.همدردی منو بپذیر

ممنون

ش جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ق.ظ

بیا چیزی بگو

چی بگم؟
حرفی ندارم
دیگر به کسی نمیتونم اعتماد کنم میدونی چرا؟
باعثش ادمایی مثل تو است
هیچ وقت نمی بخشمت
یادت باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد