گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

آقا جون تولدت مبارک

من خیلی ماه شعبان رو دوس دارم

واقعا یه حس عجبی آدم توش داره

آرامشی توام با شادی

انتظاری توام با صبر

و روزهایی امیدبخش

وقتی که به نیمه های ماه نزدیک میشی

حال و احوالت دگرگون میشه

احساس میکنی که روی زمین کسی هست که خیلی دوستت داره

با اینکه از دیدت پنهونه ولی یه امیدی بهت تو زندگی میده که قابل وصف نیست

روز تولدش که نزدیک میشه

دلت میخاد کاش میتونستی ببینیش و تولدتشو تبریک بگی

ولی خب حیف که نمیشه یا تمی تونی

ولی برای آدمای باعظمتی مثل اون لازم نیست که حتما پیشت باشن

اونا تو دل همه عاشقان هستند

یا امام زمان دارم تو رو میگم

توی عمرم خدا نصیبم کردم یه بار اومدم جمکران و یه بارم سامرا محل تولدت و محل غیبت

هر دوی این جاها حس خاصی داشتی

خیلی زیبا بود 

ارامش عجیبی تو این جاها به آدم دست میده

تولدت میارک آقا

آقا میدونم 

ما خیلی بدیم

حیف

کاش منتظر واقعی بودیم تا می اومدی

اقا کمکمون کن منتظر واقعی باشیم

اقا جون تولدت مبارک