گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

عارف شاهد

روزی فردی از امام علی(ع) سوال کرد: یا امیرالمؤمنین آیا پروردگار خود را دیده ای؟ امام(ع) فرمود: آیا چیزی را که نمی بینم پرستش می نمایم؟ ( در این حال آن فرد تصور کرد منظور امام از دیدن پروردگار، دیدن با چشم ظاهر است) لذا دوباره پرسید: او را چگونه می بینی؟

امام(ع) فرمد: چشمها به صورت آشکار او را مشاهده نمی کنند، لکن دلها به وسیله ی حقایق ایمان اورا درک می کنند. به هر چیز نزدیک است ولی به آن چسبیده و متصل نیست واز هرچیز دور است ولی از آن چدا و بریده نیست. گویاست( و ایجاد صوت و کلام می کند) بدون تفکر و اندیشه و اراده کننده است بدون آنکه تصمیم بگیرد و آماده شود.

بوجود آورنده است بدون آنکه عضو (وابزاری) داشته باشد، لطیف است که به پنهانی وصف نمی شود و بزرگ است وبه ستمگری مبتلا نمی گردد. بیناست و به داشتن حس، وصف نمی شود، مهربان است نه از روی دلسوزی، خلایق در برابر بزرگی او، کوچک و فروتن هستند و دل ها از ترس او مضطرب و نگرانند

نهج البلاغه، فیض، خطبه 178

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد