((داشتن)) نیازمند ((طلب)) است.
و پنهانی بیتاب ((کشف))،
و ((تنهائی)) بی قرار ((انس)).
وخدا از ((بودن)) بیشتر ((بود)) ،
و از حیات زنده تر
و از غیب پنهان تر
و از تنهائی تنهاتر
و برای ((طلب)) ، بسیار (( داشت))
و عدم نیازمند نیست
نه نیازمند خدا ، نه نیازمند مهر
نه می شناسد ، نه می خواهد و نه درد می کشد و نه انس می بندد
ونه هیچگاه بی تاب می شود
که عدم ((نبودن )) مطلق است
اما خدا ((بودن )) مطلق بود.
و عدم فقر مطلق بود و هیچ نمی خواست
و خدا ((غنای مطلق)) بود و هرکسی، به اندازه ی ((داشتن هایش)) می خواهد.
و خدا گنجی مجهول بود
که در ویرانه ی بی انتهای غیب مخفی شده بود.
و خدا زنده ی جاوید بود
که در کویر بی پایان عدم ((تنها نفس می کشید)).
دوست داشت چشمی ببیندش ، دوست داشت دلی بشناسدش
و در خانه ای گرم از عشق ، روشن از آشنائی استوار از ایمان و پاک از خلوص خانه گیرد.
سلام خوبی وبلاگ جالبی داری اگه خواستی یه سری هم به ما بزن گلم . راستی با سایتهای من تبادل لینک می کنی؟اینم آدرسی که تمام سایتهای من تو اون هست www.istgah.asantabligh.com/tabdol1.php