گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

دلتنگی

کجاییم !اینجا !نشسته ایم یا ایستاده ! به هرچه می اندیشیم برا هرچه یا هرکس که عشق می ورزیم بالاخره خواهیم رفت !راستی چه قدر به بهتر ریستن و شاد بودن می اندیشیم ؟زندگی سخت را می گیریم یا اسان؟ به فکر خود هستیم یا عزیزانی را داریم که وجودشان به جان ما وایسته است و حاضریم برای راحتی آنها از لذت های خود چشم پوشی کنیم!

ذلتنگی هایمان هر چه هست حرفایمان را به او بگوییم ، اوکه سمیع و علیم است و بهترین راه را پیش روی ما می گذارد خدایا ما را به راه راست هدایت فرما !

نظرات 5 + ارسال نظر
معین چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:28 ب.ظ http://rayanetasvirmatin.blogsky.com/

سلام خسته نباشین خیلی عالی
یه مطاب دارم خیلی مهمه
خواهش میکنم حتما بخون
نظر هم بده فراموش نکنی منتظرتم

آسمان شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.aseman2007.blogfa.com

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد

مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد

تو که رفتی همه ی ثانیه ها سایه شدند

سایه در سایه ی آن ثانیه ها

خواهم مرد

نورا شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:02 ب.ظ http://barayjozto.blogfa.com

salam
mamnun az matlabi k gozashti
up kardam bade modatha..
be man ham sar bezan

ثمین جون(به سوی فردایی بهتر...) یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://fardai-behtar.blogsky.com

سری به ما نمیزنید؟؟؟؟؟

peyman یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ب.ظ http://peymanjan.blogfa.com

salam
vaghean ıntore
age khodaro nadashtım chı mıshod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد