دارم به واکنشم فک میکنم یه محلول دارم یه دونه می زارم توش شروع میکنه به تپش خیلی با وفا میزنه یهو محلول اطرافو به طرف خودش میکشه بوسش میکنه بعد اون محلولو میده عقب دوباره گرم میشه محلول های بعدی رو به آغوش گرمش میکشه و اروم بوسه گرمی میزنه بهشون و آروم تو این بوسه ها آب میشه کوچیک میشه راستش منو یاد مادرم می اندازه که اروم و بی صدا ما رو با نوازش بزرگ می کنه بچه ها شو تک تک دوس داره و اونا رو عاشقانه به طرف خودش میکشه تبعیض قایل نیست همشونو ناز و نوازش میکنه براشون زحمت میکشه خیلی قشنگه زندگی ماجراهاش زیباست این ما آدما هستیم که باید پشت این ماجرا ها رازهای زیباشونو پیدا کنیم
عجبا از دست خودم! این وبلاگم شده برام دفتر خاطرات دلم گرفت میام خط خطیش میکنم . شاید کسی نخونه شاید کسی ندونه چی می نویسم برام مهم نیست برام مهمه که اینا خاطره میشه. آره خاطره شاید اصلا یه روزی پاک شه اصلا نابود شه اطلاعات ولی عیبی نداره این دلخوشیه ماست می نویسم ولی اصلیش تو قلبمون هک میشه و این مهمه که تو قلبت حک شه مهمه که اگه کسی رو دوس داری محبتش عشق رو تو قلبت حک کنه آره درد داره اخه قلبه سنگم باشه باز درد داره دردش مهم نیست جاش که میمونه دیگه نمیره دیگه نمیره کاش ارزش داشته باشه که جاش می مونه پس بیا قلبتو با عشقای با ارزش حکاکی کن تا اگه برا آیندگان موند سند افتخاری باشه برات ...