گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

گل های بابونه

حرف های یک شیمیست با خدا+خودش

عید ولایت

باز هم روزا گذشتند و چرخیدند و رسیدیم به عیدغدیر

عید  ولایت 

عید مولا علی

حج آخر و اتمام حجت محمد با مسلمانان 

و علی بالا رفت

و دستانش در دستان محمد رو به آسمان

من کنت مولاه و فهذا علیٌ مولاه

و این گونه علی پیشوا و امام مسلمانان شد

بار سنگین امامت بر قامت با صلابت علی برازنده بود

عدالت را صلابت اجرا نمود

ولی مهربانی رابه کودکان یتیم عاشقانه نثار میکرد

آری علی

اسوه ی صبر بود

صبر در برابر ناملایمات نوکیسه گانی که نگذاشتند

از ابتدا علی باشد

و سخن پیامبر را نادیده گرفتند

به هرحال علی مردی بود که در همه ی شرایط 

ولایتش  جاری بود

چه در خفا و چه در حکومت کوتاهش

نجف 

چقدر دوس داشتم

انگار خانه ی خودم بود

حس غربت نداری وقتی در نجفی

واقعاً اینگونه است

در خانه ی پدر مهربانت

حس غربت نداری

عید غدیر مبارک


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد