-
مشکل
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 20:18
غمگینم دردی در دلم دارم درد یک دوست که مرا آزار میدهد دعا کنیم برای همه کسانی که گرهی در زندگی دارند خدایا گره از مشکلاتمان باز کن ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا صدامو بشنو خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
-
دستور پخت آش دوغ اردبیل
سهشنبه 29 مردادماه سال 1392 19:00
چند وقتی است که دوستان از من دستور پخت آش دوغ را می خواهند و من هم اکنون این دستور را آماده و برای عده ای از دوستان میل کردم گفتم تو وبلاگ هم بگذارم تا دیگران هم استفاده کنند امیدوارم درست کنید و از خوردنش لذت ببرید نوش جان دستور پخت آش دوغ اردبیل مواد لازم برای 4 نفر دوغ پاکتی یک بسته ماست 2 لیوان آب سه لیوان برنج یک...
-
سیب سرخ زندگی
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 21:33
تو گفتی زندگی یک سیب سرخ است مرا با سیب سرخت آشنا کن تو گفتی میدرخشد همچو ژاله طلوع کن دردهایم را دوا کن دو دست تو شفا بخش وجودم گره از غصه ها را زود وا کن لبت خندان اگر شد زنده ام من بیا و خنده ای از لب رها کن بیا شعری بگو از حرفهایت خدا را با وجود خود صدا کن برای اینکه شاهد شاد گردد نگاه مهربانت را عطا کن
-
انگار قسمت نبود
جمعه 18 مردادماه سال 1392 15:55
انگار قسمت نبود انگار خدا ما را برای هم نخواست انگار عشق مال من و تو نبود انگار دنیا هنوز هم سخت می گیرد خدا گفت صبر کن تحمل کن باشه خداجون من تسلیم توام اشک میریزم اشک ریختن جرم نیست شاید اشکهایم دلم را آرام کند شاید شاید بهرحال باید زندگی کرد باید پیش رفت دنیا محل سختی است و ما باید محکم باشیم باید خاطره حضور هم...
-
عید بندگی
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1392 21:54
اه وا حسرتا بساط ماه خدا با حلول ماه شوال برچیده می شود خوش به حال بندگانی که در این ماه از لحظه ها از تمام اوقات بهره کافی را برده باشند خوش به حال بندگانی که در این ماه تحولی عظیم در روح و وجودشان ایجاد شد خوش به حال بندگانی که بعد از این ماه هم این نور و صفای به دست امده را حفظ می کنند بر آن می افزایند خوش به حال...
-
آهای
جمعه 11 مردادماه سال 1392 23:34
آهای تویی که میایی میخونی میری آهای با توام حوصلمو سر بردی دیگه بیا فهمیدی
-
شب قدر
شنبه 5 مردادماه سال 1392 09:49
باز هم زمین لایق شد باز هم ما انسانها فرصت یافتیم تا در پیشگاه خدا در پیشگاه کتابش در پیشگاه پیامبر در محضر مولا علی دست نیاز به درگاه حق بلند کنیم و با چشمانی بارانی بگوییم خدارو شکر که باز هم به ما توفیق دادی تا در شبهایی پربرکت در عزیزترین شبهای سال دعا کنیم مناجات کنیم و طلب بخشش و مغفرت نماییم خدایا در این شبهای...
-
راز محبت
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 23:20
الان که داشتم نتگردی میکردم یه مطلبی می خوندم که خیلی خوشم اومد میگفت هیچکس نمیدونه چقدر زنده است یا حتی فردا زنده است پس اونقد برقص که پاهات درد کنه اونقد بخند که پهلوهات درد بگیره و به کسی که دوسش داری بگو دوستت دارم و عاشقتم اره واقعا راس میگه پس همین الان همین الان برو و روی ماه کسانی رو که دوستشون داری و کنارشونی...
-
جاری باش
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1392 10:56
دلم تنگ است قلبم درد میکند ولی باید ساکت بشینم آخر حرف بزنی می گویند عقلش را از دست داده شاید مرده متحرکی شدم ولی نه مرده نیستم اخر با خدا دوست شده ام پس من زنده ام چون او را دارم فهمیدم آدمها بی وفاتر از ان هستند برای داشتن کسی نیازی به قرارداد و کاغذی نیست اگر او نخواهد می رود پس بیهوده به ادمها دل نبند چون تنهاییت...
-
جهنم
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 19:25
امروز این مطلب جالب و طنز رو دیدم خوندش خالی از لطف نیست مگه جهنم یخ بزنه با تو ازدواج کنم! =======ஜ۩۞۩ஜ======= جواب یک دانشجوی شیمی در دانشگاه واشینگتن به قدری جالب بود که توسط استادش در اینترنت پخش شده و دست به دست می گردد . خواندنش جالب است . پرسش : آیا جهنم اگزوترم ( دفع کننده گرم ) است یا اندوترم ( جذب کننده...
-
رمضان
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 00:23
باز هم بوی خوش رمضان فضای شهر را عطرآگین میکند باز هم صدای دعا و نیایش در شهر شنیده می شود باز هم آدمها می روند تا بخودشان اثبات کنند که می توانند ظاهرا لب ز طعام و مشربه در طول روز دور میکنند ولی در باطن کار سختی در پیش رو داریم و باید زبان دل را از ناپاکی ها دور سازیم انشالله خداوند توفیق روزه داری و بندگی را نصیب...
-
حیف
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 16:02
زمانی که نوجوان بودم خیلی طبع شعر داشتم علاقه داشتم به کتاب خوندن رفتم که تو دنیای ریاضی یکم طبعم عوض شد نمیدونم حیف از اون روزا که رفت حیف کلمه بدیه میدنی چرا؟ چون آدم وقتی فرصت خوبی رو از دست میده میگه حیف کاش هیچ وقت فرصتای خوب و با ارزش زندگیمونو از دست ندیم که بعدش بگیم حیف اخه افسوس و پشیمانی فایده نداره فرصتای...
-
یه رویا
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1392 21:31
یه احساس عجیبِ دیگه می خوام ، همونی رو که قلبم میگه می خوام ؛ یه صبح دیگه و یه حال تازه ، یه رویایی که آرامش بسازه ؛ یه احساس عجیبِ دیگه می خوام ، که پیدا شه میونِ اشکِ چشمام ؛ دلم می خواد روی ابرا بشینم ، تا دنیا رو از این بهتر ببینم ؛ خدایا قلب من پیش تو گیره ، کنار تو همه چی بی نظیره ! می تونم غصه رو از هم بپاشم ،...
-
قلب پرمهر
شنبه 8 تیرماه سال 1392 16:35
دلم گرفته از آدمهای این دیار هوا بس ناجوامردانه آلوده است اکسیژن میخاهم برای تنفس آی آدمها آی شمایی که زیر حرف ها و قول هایتان می زنید آی شمایی که آدمهای ساده را راحت رها می کنید و می روید اگر جرم آنها سادگی است جرم شما بی وفایی است گیج و منگم راستی دنیا کوچکتر از قلب پرمهر آدم هایی است که هنوز هم به هم عشق می ورزند...
-
آقا جون تولدت مبارک
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 00:03
من خیلی ماه شعبان رو دوس دارم واقعا یه حس عجبی آدم توش داره آرامشی توام با شادی انتظاری توام با صبر و روزهایی امیدبخش وقتی که به نیمه های ماه نزدیک میشی حال و احوالت دگرگون میشه احساس میکنی که روی زمین کسی هست که خیلی دوستت داره با اینکه از دیدت پنهونه ولی یه امیدی بهت تو زندگی میده که قابل وصف نیست روز تولدش که نزدیک...
-
روز جوان
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 23:19
یکی دیگه از شبای خوب و با برکت خدا در ماه بزرگ شعبان از راه رسید امشب در خانه ی حسین غوغاست خداوندی پسری زیبا و عزیز به حسین عطا نمود و او نام پدرش را برای او برگزید علی اکبر و چه زیبا نامی و چه زیبا جوانانی که در میدان کربلا مانند شیر جنگید و با افتخار در راه ولایت شهید شد روز جوان بر همه جوانان سرزمینم مبارک راستی...
-
انگشت های آبیمان
جمعه 24 خردادماه سال 1392 19:08
باز هم روزها و شبها ماهها گذشتند و ناگهان چه زود دیر میشود چهار سال دیگر گذشت و من بیست و شش ساله شدم و در روز جمعه ای دیگر و در صبحی گرم از روزهای خرداد با دلی پر از امید به سوی برگ رایم رفتم آنرا گرفتم و در گوشه ای آروم رویش نوشتم شاید روی برگه های رای مان نام کسی را بنویسیم اما این نام در نام یک فرد خلاصه نمی شود...
-
شفا
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 10:34
این چند مدت سرم شلوغ بود مشغول پرستاری از مادرم هستم مریضی و درد خیلی سخته همه برا خود مریض و هم اطرافیان ولی بودن دیگران در کنار آدم و اظهار همدردیشون باعث افزایش محبت میشه و کم لطفی و بی تفاوتی بعضیها ذات پنهانی اوناهارو برا آدم آشکار میکنه خدایا همه مریضا رو زود زود شفاشون بده آمین یا رب العالمین
-
کتاب دا
شنبه 11 خردادماه سال 1392 09:10
پریشب بود که کتاب "دا" رو خوندم و تموم شد. واقعا کتاب خیلی عالی و محشری است تمام وقایع ، احساس ها، عقاید، همه و همه چیز به صورت دقیق و ملموس توش اورده شده واقعا باید به خانوم سیده زهرا حسینی و خانوم سیده اعظم حسینی که این کتاب را به خوبی نگاشتند احسنت گفت. وقتی کتابو میخونی انگار که خودت اونجایی خون، آتش،...
-
2+1
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:43
یکی از دوستان بسیار عزیزم که اتفاقا بزودی خانم دکتر میشوند و برایم بسیار عزیز هستند همیشه میل های زیبا و اموزنده می فرستند امروز هم میل جالبی ارسال کردند که برایتان می گذارم خواندش خالی از لطف نیست 2+1 1 دقیقه بخوان 2 دقیقه فکر کن اگر میخواهی بهترین باشی بد نباش امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند : من عَرَفَ کفَّ. هر...
-
خداحافظ اردیبهشت
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 23:11
دیگه ازدیبهشت هم داره تموم میشه ماه پر هیاهوی خونه ی ما خیلی اتفاق شیرین و تلخ تو اردیبهشت برای ما اتفاق افتاده تولدها مرگ ها ماه زیبایی هست انصافا خداحافظ اردیبهشت سلام خرداد
-
انتقام
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 19:57
امروز یکی از دوستان بهم گفت میخاد انتقام بگیره از کسانی که در حقش ظلم کردن و اونو دوست ندارند. من خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم اون این تصمیم رو گرفته و بهش یه عالمه حرف و توصیه کردم که انتقام کار خوبی است بهش گفتم: من برات نگرانم نباید انتقام بگیری لطفا این کارو نکن یکم به آفریدگارت فکر کن به اون که ما رو میبخشه با...
-
زندگی های فست فودی
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 09:47
حتما تا حالا فست فود خوردین یا دیدن چه زود آماده میشه و خورده میشه وقتی هم میخوری حسابی سنگین میشی. عوارض و مضراتشم برای همه اشکار و واضح است بگذریم که خوشمزه و چرب و تند و نرم و راحت خوردنش خیلیا رو وسوسه میکنه تا برن سراغش. اما غذاهای سنتی نقطه مقابل فست فودها ست. باید از صبح بار بذاری تا آروم آروم بپزن جا بیفتن و...
-
چرا اصلا باید بنویسم
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 19:46
از چی بنویسم؟ از کی بنویسم؟ چرا اصلا باید بنویسم! مگه کسی میخونه؟ ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تو میخونی تو میدونی چقدر حس تنهایی داریم تو که همیشه هستی پس چرا حست نمیکنیم؟ چون ازت دوریم چون می خاییم با چیزای دیگه جای تو رو پر کنیم ولی پر نمیشه این دل این هوس میگن با این با اون...
-
گنج پنهان
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 12:03
امروز صبح کتاب "چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟" رو خوندم. خیلی کتاب جالبی بود. ممنون از ساره ی عزیزم که به عنوان کادو تولد بهم اونو هدیه داد. نمیدونم واقعا ما آدما چقدر خودمونو با شرایط وفق میدیم و چقدر برای بهتر شدن وضع زندگیمون تلاش می کنیم. شاید خیلی از ما به همونی که الان هستیم قانعیم و خوشیم شاید خیلی ها...
-
به کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 20:14
به نقل از زبان مادر محترمه همین موقع ها بود که دنیا اومدم البته اون موقع ماه رمضون بوده نمیدونم دنیا اومدم تا زندگی کنم تا بفهمم تا بدانم تا خطا کنم تا گریه کنم تا بخندم تا... و مهمتر از همه ی اینها بفهمم که مرا که آفرید که مرا چرا افرید؟ یا بقولی به کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود سختترین کار زندگی همین شناخت آفریدگار...
-
اویی که
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 21:03
امروز خیلی روز خوبیه اخه یه مادر مهربون دنیا اومد اویی که مادر پدرش بود اویی که همتای حیدر بود اویی که پرورش دهنده ی حسین بود اویی که مادر زینب بود مادر حسن مادر ام الکثوم و مادر همه ی آدمای خوب و مومن که بهش ارادت دارند مادر عزیزم تولدت مبارک مادرجون من خیلی دختر خوبی برات نبودم اگه هم کمی خوبی داشتم از لطف و عنایت...
-
ساختار اتم گونه
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 21:10
یه مدتی این موضوع ذهنمو مشغول کرده که ساختار اتم یعنی وجود یک هسته و هاله ای از الکترون دورش از کوچکترین ساختارا یعنی اتم تا بزرگترینشون یعنی کل کائنات برقراره دقت کنی گلها یه کاسبرگ دارن و گلبرگها مثل الکترون دورشون خانه خدا هسته و ادمای دورش مثل الکترون در حال چرخش هسته میوه ها به عنوان هسته و گوشت و ساختار میوه مثل...
-
نمی دونم شاید برای شما هم اتفاق افتاده
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 19:56
بعضی وقتا کسایی یا چیزایی هستن که راحت از کنارشون رد میشی و اصلا متوجه نیستی که هستن و بعد یهو که پرده ها کنار میره می بینی وای خدای من چی رو ندیدم نمی دونم شاید برای شما هم اتفاق افتاده واقعا حس عجیبی پیدا میکنی وقتی میفهمی که اون کس یا چیزی یهو برات مهم میشه ولی عجیبتر از اون وقتی که می فهمی او همیشه در کنارت بوده و...
-
بهانه ی آفرینش
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 18:52
امروز غمی بزرگ بر دوش عالم افتاد و مادر رفت حسن و حسین زینب و ام الکثوم چه آرام گریستند و علی مرد خانه ی زهرا غریبانه زهرا را به دوش گذاشت و به خاک سپرد محمد شادمانه به دیدار دختر رفت و دختر گفت بابا چرا رفتی دیدی امت ناسپاست قدر مرا ندانستند دیدی چگونه کودکانم یتیم شدند دیدی چگونه محسنم پرپر شد دیدی پهلوی دخترت کبود...